مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است چادر شبرنگِ ماه از روشنی آکنده است غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده بین آغـوشـش دلـیـلِ «اِنیَکـادش» آمده آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را میپـراند بالهـایش هر زمین افـتاده را تا بساط سور و سات شادمانی جور شد خانۀ خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد عـالـِم آل مـحـمـد عـالـِـمـی آورده اسـت عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم؟! مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم از درِ بابالمرادش هر که داخل میشود با خروشِ چـشمۀ جودش مقابل میشود دستِ رقص پرچمش دل میسپارد آسمان پای کوه گـنـبدش سر میگـذارد آسـمان |